مهتای بی همتای ما

چهارمین مسافرت مهتا(فرانسه_ آلمان)

1393/11/23 15:53
نویسنده : مامان الهه
680 بازدید
اشتراک گذاری

دومین سفرت به خونه دایی جون محسن بود که رفتیم و بیشتر هم به خاطر اینکه نزدیک کریسمس بود و دایی خیلی دوست داشت که بریم و پیششون باشیم. عمه جون الهام هم که کاراشو ردیف کرده بود و با هم عازم سفر شدیم ولی اول رفتیم پاریس و یک شب پر خاطره و هیاهو رو گذروندیم ،چون سفر اصلی عمه به پاریس بود و ماهم با ایشون خونه خسرو  و شراره جون یک شب بودیم و فردای اون روز هم شام خونه آنا جون دعوت داشتیم و خیلی بهمون خوش گذشت.یه خانواده هنرمند که کلی برامون اون سب موسیقی نواختند و شما هم کلی نا نای کردی. وساعت ۱۱ شب هم بلیط اتوبوس داشتیم به سمت خونه دایی جون. عمه الهام هم یه سفر دو روزه اومد خونه دایی محسن و بعد برگشت پاریس. خیلی سفر خوب و خاطره انگیزی بود وعمه الهام هم خیلی کمکون کرد .خلاصه اینکه هوا به قدری سرد بود که خیلی نتونستیم از تفریحات بیرون استفاده کنیم و دایی محسن سعی میکردایی ببره که سر پوشیده باشه تا مبادا توپول دایی سردش بشه له ترتیب عکساتو میرزارم.

اینم بگم که شما خیلی خوش به حالت بود و کلی به مناسبت کریسمس کادو گرفتی .

به همراه مامان و بابای زندایی پریسا رفتیم به مرکز خرید تا شما هم از امکانات تفریحی استفاده کنی.اینجا هم با تعجب داری به بابا نوئل نگاه می کنی و ازش یک شکلات هدیه گرفتی

با این ماشین ها هم که کلی لذت بردی و اصلا دلت نمیخواست بیای بیرون

و در آخر هم رفتی و سوار انواع ماشین ها شدی.

یه روز هم به همراه کل فامیل رفتیم بولینگ ، ولی به خاطر حس کنجکاوی زیاد شما من تمام ساعت شما رو تو کالاسکه میچرخوندم و یا بغلم بودی ،تا بابا مهدی و دایی و .... بتونن بازی کنن.

این هم از مهتا گلی در بولینگ - میخواستی توپها رو که هم وزن خودت بود خندونک برداری .

اینجا هم در حال قدم زدن تو یک جای خیلی رویایی و خوش آب و هوا هستی(king winter)

اگه دستت رو نمیگرفتیم با سرعت جت سر بالایی رو میرفتی و میخوردی زمینخجالت

خسته شدی و بالاخره نشستیمحبت

هوا خیلی سرد بود و انقدر لباس تنت بود نمیتونستی حرکت کنیچشمک

 

در طول سفرت کلی همه فامیل زحمت کشیدند و به شما به مناسبت کریسمس هدیه های خیلی خوشگل دادند.

اولین هدیت که از شراره جون گرفتی

ولی بقیه عکسات رو تو خونه خودمون گرفتم و میزارم تا بعدا بدونی چه هدایای خوشگلی گرفتی

این هدایای خوشگل رو آنا جون دادند

مامان و بابای زندایی جون هم برات این کادو های زیبا رو گرفته بودند

این ست خیلی خوشگل رو عباس جون برات گرفت و من هم توی سفر استفاده کردم و خیلی بهت میومد.

عمه جون الهام هم این لباس و کیسه بابا نوئل رو یادگاری گرفت

 

 .و در آخرعکسهایی که تو فرودگاه از شما گرفتیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)